آرسینآرسین، تا این لحظه: 7 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

آرسین حبیبی شاهزاده مامان و باباش

کارای جدید تو ابان ماه 97

مامانی وقتی یه کار خرابی میکنی قبل اینکه ما چیزی بهت بگیم خودت میگی هیییییی . واییییییی یا میگی اووووو دیگه ما از خنده دلمون نمیاد بهت چیزی بگیم .  یاد گرفتی بابا رو صدا میکنی میگی باسر باسر بابا قربون اون شیرین زبونیت برم من .با انگشت شمردن رو یاد دادم انگشتای کوچولوت رو تکون میدی میگی اک دو ده چار . په وقتی بهم چیزی میدی من میگم ممنون تو هم یاد گرفتی تا خراکی میدم میگی ممو عشق حمومی همش میری دم حمام میگی عموم همش منو دعوا میکنی میگی عه دخ عه
20 آبان 1397

97/7/25

مامانی جونم  میری رو میز بعد از رو اون میری رو عسلی بعد میری روی ظرف میوه خوری از رو اون بپری روی میز ناهار خوری کلا دیگه آتیش میسوزونی هرچی جمع میکنم دیگه بدتر میکنی رو میز یه تشک سنگین گذاشتم به خیالم که نری رو میز قشنگ تشک رو میندازی پایین بدو بدو میری . 
20 آبان 1397

97/7/24

امروز که از اداره اومدم دنبالت با هم اومدیم پارک کلی بازی و شیطونی کردی کلی خوشحالی کردی قربونت بشم من
20 آبان 1397

97/7/23

امروز آوردمت آرایشگاه کلی ناناز شدی شبش هم با هم اومدیم خونه مامان سیما تو هم که حسابی عاشق بابایی هستی همش تو بغلش میشینی موبایل با هم میبینید عقب عقب میای تنظیم میکنی که رو پاهاش بشینی گوشیش رو هم میدی دستش که بهت فیلمای خودتو نشون بده
20 آبان 1397

97/7/19

امشب اومدیم تولد سیما جون تو هم مثل همیشه پسر آقایی هستی همه عاشقت شدن انقدر تو نازی تو بغل همه هم رفتی هرکی میخواست بره میرفتی تو بغلش گریه میکردی که بری باهاشون تازه کلی هم دوست داشتی با هاپو دایی علینا بازی کنی
20 آبان 1397
1